ايليا جيگري ايليا جيگري ، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

ايليا نفس مامان ليلا

بوسهاي خستگي در كن

امروز صبح زود وقتي براي اداره رفتن از خواب بيدار شدم ايليا هم با من بيدار شد انگار نه انگار كه صبح خيلي زود بود اول گفت ماماني من دستشويي دارم ، وقتي به دستشويي بردمش و برگشتم ، ديدم كه دفتر نقاشي و مداد رنگيهاشو برداشته و منتظر من سرجاش نشسته . گفتم : گلم بگير بخواب براي چي نشستي . گفت : ماماني با هم نقاشي كنيم ميدونستم كه اگه گوش نكنم سر صبحي بد خلقي ميكنه به ناچار نشستم و كمي باهاش نقاشي كردم . كم كم داشت ديرم ميشد ،‌ بابايي رو بيدار كردم كه كمي سرگرمش كنه تا من به اداره برسم . بعد از آماده شدن به ايليا جونم گفتم كه ماماني بيا ببوسمت بعد برم با شيرين زبوني ميگه ماماني يه بوس بهت ميدم هر وقت سركار دلت برام تنگ شد عكسمو نگاه كن بعد فكر...
12 آبان 1392

ماجراي خانه دار شدن ما

حدود  سه سال و نيمه كه براي مسكن پول واريز كرديم و هر وقت كه  تماس مي گرفتم هزارو يك دليل كه هنوز آپارتمانها آماده تحويل نيست . آّب و فاضلابش مشكل داره و يا آب و برق هنوز وصل نشده . بالاخره ديروز تماس گرفتند كه براي تحويل كليد آپارتمان روز 21 مهر مراجعه كنيم .از اداره چند ساعتي مرخصي گرفتم و با بابايي براي تحويل آپارتمان رفتيم . حدود ساعت 10 صبح بود كه تونستم بعد از طي مراحل اداري ، كليد آپارتمان رو بگيرم . وقتي كليد رو تحويل گرفتم احساس مي كردم رو آسمونا دارم قدم بر مي دارم . دوست داشتم بلند داد بزنم كه اي مردم بالاخره ما هم خونه دار شديم . هميشه فكر مي كردم كه اي خدا نكنه من پير شم بعد تازه خونه دار بشم ولي نه چندان دور ،‌با...
12 آبان 1392